آرام ش، گاه ی...

زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دو سه تا کوچه و پس کوچه و به اندازه یک عمر بیابان دارد ...

زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دو سه تا کوچه و پس کوچه و به اندازه یک عمر بیابان دارد ...

کاش می‌شد آدمی،
گاهی، فقط گاهی،
به اندازه نیاز بمیرد،
بعد بلند شود،
خاک هایش را بتکاند،
دلش خواست برگردد به زندگی‌
و اگر دلش نخواست بخوابد تا ابد ...

آخرین مطالب

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

عشق مثل تو قصه ها نیست
حتی شبیه افسانه ها نیست
ما هم یه عمری گول قصه ها رو خوردیم
واسه هرکی برامون تب نمی کرد مردیم

عشق همون چشمای خسته است
همون دستای سرد و پینه بسته است
عشق همون مهر مادری بود
تو طعم خوب یه نهار سرسری بود

عشق دلیه که برات نگرونه
همون نگاهه که شاید یادت نمونه
عشق لبخند یه دوست خوبه
عشق کتاب خوندن وقت غروبه

عشق اون هدیه است که دوست نداشتم
عشق همون بود که براش هیچ وقتی نذاشتیم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۵۱
نیما صالحیان

زندگی کردن بامردم این دنیا همچون دویدن در گله اسب است،

تا می تازی با تو می تازند،

زمین که خوردی آنهایی که جلوتربودند، 

هرگز برای تو به عقب باز نمی گردند،

و آنهایی که عقب بودند،

به داغ روزهایی که می تاختی تو را لگد مال خواهند کرد.

در عجبم از مردمی که به دنبال دنیایی هستند که روز به روز از آن دورتر می شوند،

و غافلند از آخرتی که روز به روز به آن نزدیک تر می شوند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۲۴
نیما صالحیان

به دادگاه خانواده که وارد شویم، سالن پر از زن و مرد هایی ست که یک زمان وقتی با عشق حلقه ازدواجشان را به دست میکردند؛

به هم قول داده بودند که تا ابد کنار هم بمانند،

مدتی را هم با عشق گذراندند، دوستت دارم گفتند و دوستت دارم شنیدند و قرار بود عشق هم باشند،

همدیگر را "همیشگی" صدا می کردند اما سر انجام همه آن عشق و دوست داشتن که گاهی با ثمره همان عشق همراه است در یک سالن باریک، تبدیل به تنفری رقت انگیز می شود که هر طرف تمام تلاشش را برای نابودی طرف مقابل می کند!

از تعداد معدودی که واقعاً به ته خط رسیده اند که بگذریم به کثرتشان می رسیم که به دلیل های کوچک و بی پایه یک زندگی و یک رابطه را خراب کرده اند،

فکر می کنم دلیلش شاید این است که ما در مقابل کسانی که دوستشان داریم بی رحم و سنگدل می شویم و در مقابل کوچکترین اشتباهاتشان بدترین واکنش ها را نشان می دهیم.

می کُشیم همه آن احساسی که بر پایه اش رابطه ای شکل دادیم و فراموش می کنیم قولهایی را که در قشنگترین لحظه ها به هم دادیم.

کاش همیشه فرصتی دوباره بدهیم؛

کاش در مقابل عزیزترین هایمان تا این حد سخت گیر نباشیم؛

کاش لگدمال نکنیم همه آن احساس خوبی را که برای هم ساختیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۳۲
نیما صالحیان

با فکر تو راهی میشم تو هر خیابون
دنبال رد پای تو به زیر بارون

این شهر بعد تو برام بدجوری سرده
نیستی و این دوری منو دیوونه کرده

نیستی و خاطرت هنوز برام عزیزه
اون کوهی که پشت تو بود داره میریزه

دائم زمین میخورم و زخمیه پاهام
بعد تو من تنهاترین آدم دنیام،،،

کلافه میکنه منو این کوچه های لعنتی وقتی که نیستی
تو که همه کسم بودی تکیه کنم جز تو به کی وقتی که نیستی

نیستی و من مثل یه دیوونه با عکست هر روز از غصه ها میگم
از وقتی رفتی تاریک شد دنیام از وقتی رفتی یه آدم دیگه ام

بعد تو هیچکی تو دلم جا نشد بعد تو هیچکی حالمو درک نکرد
تو رفتی اما عشق من لحظه ای به تو کم نشد قلبمو ترک نکرد

کلافه میکنه منو این کوچه های لعنتی وقتی تو نیستی...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۵۲
نیما صالحیان