چرا باید هر روز به تو فکر کنم...
چقدر باید از این روزا بگذره
که از عطر تو کم بشه تو هوا
مسیر کدوم جاده رو باید طی کنم
که یک آن بشه از تو فکرت درآم
دنیایت را واژگون کن،
آدمهای شُلِ زندگی ات سقوط میکنن...
آنگاه، آنهایی که محکم پایت مانده اند را سفت بچسب...
ببخش واسه تو کاری نداره
یک روز سرانجام طاقتش طاق می شود
و با صدای بلند جواب همه را می دهد
آدم هایی که سکوت می کنند، یک روز فریاد می کشند
از جلد خود بیرون می آیند
و کس دیگری می شوند
کسی وحشتناک و غمگین
و آن وقت دیگر کنترل شان از دست خارج می شود
نباید سربه سرشان گذاشت...
کاش یه مغازه بود، آدم میرفت، میگفت:
بی زحمت یه کم "خیال خوش" میخوام
ببخشید این "خنده ها از ته دل" چندن؟
آقا! این "آرامشا" لحظه ای چند؟
این"بی خیالیا" که میپاشن رو زندگی مشتی چند؟
ازین "روزایی که بی بغضن" دارین؟
ازین "سالهای بی رنج" اندازه دل ما دارین؟
این "شادیا" دوام دارن؟
کاش یه جایی بود میشد رفت و بگی آقا یه "زندگی" میخوام
بی زحمت جنس خوبش ...
خسته از خستگیهای این دل وا مونده
خسته از تو که خیالت پیش من جا مونده
خسته از پرسه تو شهری که همش آواره
بی تو زیر آسمونی که یه بند میباره
به همین سادگیا نیست از تو دل کندن و دوری
که سبک پر زدی از من تو بگو آخه چجوری
تو چجوری غم این خستگی از یادت رفت
برای کفشی که همیشه پایت را می زند
فرقی نمی کند تو راهت را درست رفته باشی یا اشتباه
هر مسیری را با او هم قدم شوی
باز هم دست آخر به تاول های پایت می رسی
آدم ها هم به کفش ها بی شباهت نیستند
کفشی که همیشه پایت را می زند
آدمی که همیشه آزارت می دهد
هیچ وقت نخواهد فهمید
تو چه دردی را تحمل کردی
تا با او همقدم باشی...