آرام ش، گاه ی...

زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دو سه تا کوچه و پس کوچه و به اندازه یک عمر بیابان دارد ...

زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دو سه تا کوچه و پس کوچه و به اندازه یک عمر بیابان دارد ...

کاش می‌شد آدمی،
گاهی، فقط گاهی،
به اندازه نیاز بمیرد،
بعد بلند شود،
خاک هایش را بتکاند،
دلش خواست برگردد به زندگی‌
و اگر دلش نخواست بخوابد تا ابد ...

آخرین مطالب

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

تو این شهر به هر کی شبیه توئه

بهش بی اراده نگاه میکنم

میدونم که نزدیک من نیستی

میدونم که دارم اشتباه میکنم

تو نیستی و من مثل دیوونه ها

دارم زیر بارون قدم میزنم

تو رو اینقدر از خدا خواستم

زمین و زمانو بهم میزنم

مثل یه دیوونه ام دلتنگ و بارونی

اشکام سر میره تو هر خیابونی

قلبم ترک خورده حال بدی دارم

هیچوقت نفهمیدی من دوست دارم

هر بار باریدم هم بغض بارونا

دستاتو کم دارم تو این خیابونا

هر گوشه ی این شهر تو هر پیاده رو

هر بار حس کردم این جای خالی رو

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۰۶
نیما صالحیان

بعضی وقتا که دلم تنگ میشه،

وقت هایی که از خودم  بیزارم،

به هوای یه کم قدم زدن، چتر تنهاییمو برمیدارم 

میزنم دل به دل خیابونا، زیر بارونی که نم نم میزنه

جای خالی تو هم حس میشه، این هوا هوای با تو بودنه

یه نفر دلش میخواد تو این هوا، خودشو جا کنه زیر چتر تو

کی از این کوچه گذشتی که هنوز مونده تو هوای کوچه عطر تو

چه شبا که با صدای اسم تو خلوت کوچه ها رو به هم زدم

از کدوم جاده باید به تو رسید، من همه جاده ها رو قدم زدم 

تو یه گوشه از همین شهر شلوغ، تو یه جا پشت همین تاریکی 

به گمونم داری می بینی منو، حس من بهم میگه نزدیکی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۰۶
نیما صالحیان