آرام ش، گاه ی...

زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دو سه تا کوچه و پس کوچه و به اندازه یک عمر بیابان دارد ...

زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دو سه تا کوچه و پس کوچه و به اندازه یک عمر بیابان دارد ...

کاش می‌شد آدمی،
گاهی، فقط گاهی،
به اندازه نیاز بمیرد،
بعد بلند شود،
خاک هایش را بتکاند،
دلش خواست برگردد به زندگی‌
و اگر دلش نخواست بخوابد تا ابد ...

آخرین مطالب

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

وقتی دلت شکست تنها و بی هدف
شب پرسه میزنی از هر کدوم طرف

روزای خوبتو انکار میکنی
این واقعیتو تکرار میکنی
دور خودت همش دیوار میکشی
افسوس میخوری سیگار میکشی

تن خسته ای ولی خوابت نمیبره
این حس لعنتی از مرگ بدتره
دل می کنی ازین، دل میبری ازون
یک اتفاق تلخ افتاده بینتون

میبری از همه، از هر کسی که هست
این حالو روزته وقتی دلت شکست...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۵ ، ۱۹:۵۹
نیما صالحیان

عذابم میده هرچی که این روزها
منو میبره سمت چشمای تو
چرا بایدهر روز به تو فک کنم
من که جا ندارم تو دنیایِ تو
عذابم میده کافه یِ تو مسیر
همون جا که من، با تو آشنا شدم
عذابم میده اون همه خاطره...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۵ ، ۲۳:۰۲
نیما صالحیان

منو ببخش اگه برات اونی که خواستی نشدم

یه دنیا حرف داشتم ولی حرفامو ریختم تو خودم
با اینکه بد شدم ولی دل منو نمیشکنی 

هنوز به فکر چشمای همیشه بیداره منی

بارونیه هوای من یه کاری کن 

برای من بذار درهای بسته وا شه
من با یه کوله بار غم بازم سراغت اومدم 
که قلبه من پیشه تو جا شه

کنار من بودی ولی چرا ندیدمت ببخش

دل نگرونه من شدی اضافه شد غمت ببخش
حاله منو عوض کن و به لحظه هام نفس بده 

قلبمو میدم به نگاهت قلبمو ساده پس نده

بارونیه هوایه من یه کاری کن 

برای من بذار درهای بسته وا شه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۵ ، ۰۰:۴۴
نیما صالحیان