آرام ش، گاه ی...

زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دو سه تا کوچه و پس کوچه و به اندازه یک عمر بیابان دارد ...

زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دو سه تا کوچه و پس کوچه و به اندازه یک عمر بیابان دارد ...

کاش می‌شد آدمی،
گاهی، فقط گاهی،
به اندازه نیاز بمیرد،
بعد بلند شود،
خاک هایش را بتکاند،
دلش خواست برگردد به زندگی‌
و اگر دلش نخواست بخوابد تا ابد ...

آخرین مطالب

۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

میون بغض لبخندم، میون خواب و بیداری

تو هم با من به این رویا، یه حس مشترک داری


هنوزم باورش سخته، که تو اینجایی بی وقفه

حالا دنیای من با تو، همینجا زیر این سقفه


با تصویر همین دیدار، جهان یک لحظه ماتش برد

تا که چشماتو وا کردی، غمای توی قلبم مرد


تو رو دیدم خدا خندید، من از عشق تو حظ کردم

با تو من کل دنیا رو، تو یک لحظه عوض کردم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۰۸
نیما صالحیان

تو می خندی و این دنیا بدون تو شروع میشه

چه دردی داره هر روزم بدون تو تموم میشه


کنارت حس خوشبختی، کنارت هر نفس رویاست

تو هرجا پاتو میزاری، برام مثل عبادتگاه ست


پشیمونم یه وقتایی بدونت بچگی کردم

بگی میرم بجون تو بمیرم بر نمی گردم


صدای پاتو گم کردم چقدر سخته نباشی باز

کسی که از تو می خونه نمی دونی چقدر تنهاست


صدام کن چون تو می تونی که قلبم رو بلرزونی

که با چشمای آرومت به من عشقو بفهمونی


هواتو می کنم هر شب، تو این حالو نمی فهمی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۰۸
نیما صالحیان

بغض یعنی دردهایی که رسیدن به گلوت 

بغض یعنی تنهایی و نمونده هیچکی پهلوت

بغض یعنی که غرورت نذاره بریزه اشکات

بغض یعنی حرفایی که خشک شدن پشت لبهات


بغض یعنی شبهای تنهایی و خرابی

بغض یعنی فکر و خیالش نذاره بخوابی 

بغض یعنی دیگه جز رفتن هیچ راهی نداری

بغض یعنی که هنوزم اونو دوسش داری


بغض یعنی حسرت اون چیزایی که نداشتی 

بغض یعنی هیچوقت نشد اونجوری که میخواستی

بغض یعنی زخم هایی که جا مونده از رفیقت 

بغض یعنی خوب نشه دیگه این درد عمیقت

...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۶ ، ۰۰:۴۷
نیما صالحیان

تنهایی که طولانی میشه،

معیار دوست داشتن آدمها هم عوض میشه 

یهو میبینی اون آدم، گلدون شمعدونی گوشه اتاقشو،

با کل دنیا هم عوض نمی کنه

براستی که می شود تنهایی بچگی کرد،

تنهایی بزرگ شد، تنهایی زندگی کرد، تنهایی مُرد

ولی قهوه ی غروب های دلگیر جمعه را نمی شود تنهایی خورد …

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۴۹
نیما صالحیان

توی چشمات بی وفایی خونه کرده
میگی سخته واسه تو موندن با من


نمیخواستم ولی این خواست خودت بود
برو وقتی که دلت خواست واسه رفتن


بیخیال من که بی تو و عشقت
واسه این زندگی کم میشه علاقه ام


در و وقتی که میری جوری ببندی
که بریزه رو سرم سقف اتاقم


اینا تقصیر غروره نه نگاهت
واسه تو عاشقی زوره به سلامت


میگی آتیش میگیره وقت تو با من
برو جونم برو عمرم به سلامت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۶ ، ۱۴:۵۱
نیما صالحیان